اگر می خواهی سری درمیان سرها داشته باشی، تنها باید به نهایت ظرفیت ذهنی ات برسی
ظرفیت ذهنی آدم ها با تمرکز روزانه بر کارهای سخت و خلق چیز های مهم از دل همان کارهای سخت شکل می گیرد.
- ۰ نظر
- ۰۷ تیر ۰۴ ، ۱۸:۵۱
اگر می خواهی سری درمیان سرها داشته باشی، تنها باید به نهایت ظرفیت ذهنی ات برسی
ظرفیت ذهنی آدم ها با تمرکز روزانه بر کارهای سخت و خلق چیز های مهم از دل همان کارهای سخت شکل می گیرد.
مردم به گونه ای رفتار می کنند که از دیدگاه خودشان کاملا منطقی است در غیر اینصورت رفتار متفاوتی از خود نشان می دادند.
گیاه را به یاد بیاور، چگونه دل به آغوش رازآلود خاک می سپارد و بی صدا به فردایی سبز امید می بندد؛
اما انسان، در هزارتوی شک و تردید، از خود و خدایش روی برمی گرداند.
در اولین برخورد با هر وضعیتی که در آن انسانی روبروی مان ایستاده، بی آنکه آگاه باشیم احساسات مان بر می خیزند و فریاد می کشند، گاه آماده جنگ یا گریز می شویم گاه چنان خشکمان می زند گویی ناگهان تمام دانسته های مان از یاد رفته اند.
آگاهی نسبت به این واکنش ها کمک می کند تا احساسات خود را ببینیم، آنها را بپذیریم و با خودمان با مهربانی رفتار کنیم.
همین آگاهی ما را از واکنشهای ناخودآگاه دور میکند و به ما اجازه میدهد بهجای عمل بر اساس ترس، تردید یا عادت، گامی برداریم در جهت آنچه واقعاً برایمان ارزشمند است.
از بیخودیهای خود، که رها شویم به خود میرسیم،
آنگاه دل به پاکی و جان به آگاهی میرسد
رها شدگی جز به لطف و بخشایش الهی میسر نیست
پروردگار یکتای بیهمتا، خداوند همه چیز بینا و دانا،
بار خدایی که اصل هر دوایی و داروی قلب هایی
به دل و جان ما، لطف و بخشایش الهی ببخشای
گاهی مرتکب این عادت زشت میشویم؛
دلمان میخواهد تا به او کمک کنیم اما کارها را خراب میکنیم.
اطلاعاتی دست و پا شکسته داریم، فکر میکنیم خیلی بارمان است بجای اینکه امیدوارانه او را راهنمایی کنیم با یادآوری مشکلات پیش روی او، ترسهایش زبانه میکشد،
اکنون در نقش ناجی وارد میشویم تا صحنه جرم، آزارگریمان را پاک کنیم، اما او بجز مشکل نه می بیند نه می شنو
و ما میرویم پی کارمان و هنوز قربانی در رنج مضاعف در عذاب است
در حالیکه روزانه غرق در زندگی روزمره هستیم ساعتهای عمرمان چنان میگذرند بی آنکه به خود و اطرافمان توجه داشته باشیم فقط دل خوشیم که سر کار می رویم و یا هر روز برای کسب درآمد و ثروت مسیرهایی را دنبال می کنیم.
پس از سالها کارو تلاش مدام پرسشی آزارمان میدهد که چرا موفق نمی شویم و چرا پیشرفت نکرده ایم؟
سوال هایی از این دست نشان از ناآگاهی مان از چارچوبهای زندگی افراد موفق است.
فصل مشترک زندگی همه انسانهای ارزشمند انجام روزانه کارهای ارزشمند است.
روزانه چه کاری انجام می دهی؟ آیا از این کاری که انجام می دهی لذت می بری؟
به عبارت بهتر توجه و تمرکزت در زندگی روزانه چیست؟
آیا می دانی بهترین لحظات زندگی چه زمانی اتفاق می افتد؟
دزدان توجه و تمرکز بدون اینکه از آن آگاهی داشته باشی چه چیزهایی هستند؟
رسیدن به نسخه واقعی خودت چگونه رخ خواهد داد؟
در خلاصه کتاب کار ارزشمند به سوالات بالا جواب داده میشود و آغازیست برای یادگیری زندگی متمرکز و کسب دستاوردهای زندگیت
از میان خروارها نطفه مدفون و مدهوش فرصتی به تو داده شد تا قدم به جهان هستی بگذاری
علاوه بر اعضا و جوارح سالم ؛ صاحب عقل، اندیشه و ادراک هستی تا بیاد آری که اینجا هستی که با بلندای همت خویش به بزرگترین دستاوردها و ارزش های زندگی ات دست یابی.
زندگی را آنگونه زندگی کن تا فرصت از دست نرفته است.
آزادی انسان زمانی معنا پیدا می کند که بتواند صادقانه زندگی کند .
صداقت ، انسان را از فریب کاری ها و پلیدی ها رها می سازد.
تنها انسان های صادق می توانند دوستی های واقعی را شکل دهند.
انسان آزاد تا زمانی می تواند در جامعه یا گروهی زندگی کند که بتواند از علایق زشت آن ها اجتناب کند
زمانی که به انجام و تکرار رفتار افراد فریب کار محکوم می شوی راهی جز خروج از میان آنان نخواهی داشت
فریب کاری، ریا کاری و دو روئی آزادی انسان را از بین می برد.
دوست داشت خدا را به شیوه او بپرستم
از راه و رسم خداپرستی خویش می گفت و من می شنیدم ...
خسته شد تا آمد سیگاری روشن کند...
گفتم حاضرم خدا را آنگونه که تو می گویی بستایم بشرطی که دیگر سیگار نکشی
لبخندی زد و گفت من باید خودم به این نتیجه برسم که سیگار برایم مفید نیست
لبخندی زدم و یاد این جمله اسپینوزا افتادم؛ به من اجازه دهید تا به شیوه خودم به خدا عشق بورزم.